۱۳ دی ۱۴۰۲ - ۰۸:۰۲
کد خبر: 952307

​​​​​​​الگوی سوم زن که توسط رهبر معظم انقلاب در کنگره ۸ هزار شهید زن مطرح شد، الگوی مترقی محسوب می‌شود که خط تحجر را در مقوله زنان در هم شکسته است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای ضمن توجه به ساحت فردی، سه ساحت دیگر را مورد توجه قرار دادند: ساحت وظایف و تکالیف زنان درون خانواده، پرداختن به امور جامعه، توجه به مباحث مدیریتی و شایسته‌سالاری.

در ابتدا باید گفت اینکه رهبر معظم انقلاب در کنار تأکید بر  تقابل با جریانات غرب‌زده، زنان را به الگوبرداری در عرصه‌های مختلف از حضرت زهرا (س) ترغیب می‌کنند، نکته مهمی است.

اینجا باید افزود با تأسی به این الگوی فاخر اسلامی، در بازسازی فرایند الگوسازی و تمدن‌سازی ، در مرحله اول زنجیره تمدن‌سازی -که همان انقلاب اسلامی است- ما توانسته‌ایم الگوهایی نظیر خانم دباغ معرفی کنیم. حتی می‌توان گفت در مرحله بعد که نظام سازی است منع قانونی جدی برای حضور زنان در جامعه، به چشم نمی‌خورد. اما به مرحله دولت‌سازی که می‌رسیم، می‌بینیم حضور زنان با خلأ جدی مواجه است و البته این مسئله صرفاً مربوط به زنان نیست و در پروسه تمدن‌سازی، جمهوری اسلامی نیز فعلاً در این مرحله متوقف شده است. 

اما چه چیز سبب شده است در این مرحله، الگوهایی متناظر با شرایط کنونی به جامعه عرضه نشده و الگوهای ما به مریم میرزاخانی و انوشه انصاری تقلیل ‌یابد؟

 قابل ذکر است زنان ما در این مرحله از فرایند تمدن‌سازی، به‌دلیل تأثیرپذیری از مدرنیته، با تشتت آرای فراوان در مقوله زن مواجه شده است و نیاز است برای برون‌رفت از فضای انفعال کنونی چاره‌ای اندیشید.

به نظر می‌رسد با نگاهی اجمالی می‌توان گفت در جدال تمدنی زن مسلمان ایرانی با زن غربی برای ارائه الگو، مشکلاتی پیش روی زن ایرانی وجود دارد:

۱-عدم تبیین صحیح الگوی سوم زن: در جدال تمدنی هنوز رویکردهایی جدی برای تقویت زن مسلمان ایرانی اندیشیده نشده است. از عدم تدبیر برای مسئله پیش‌پا افتاده‌ای مانند مهدکودک گرفته تا نگاه جنسیت زده مردان ایرانی؛ هر یک می‌تواند به عنوان عاملی برای عدم برساخت الگو معرفی شود. در پاسخ‌گویی به شبهات زنان نیز، بسیاری از اندیشکده‌ها و پژوهشکده‌ها نگاه به زنان را در مقتضیات کنونی نسنجیده‌اند و یا در دام فمنیسم افتاده‌اند و یا در دام تحجر اسیر شده‌اند یا اینکه نتایج صحیح و علمی پژوهش‌های خود را به‌درستی در جامعه ترویج نکرده‌اند.  
 

۲- سنگینی نگاه متحجرانه به زن: اگر چه جریانات متحجر توفیق زیادی در جریان‌سازی برای الگوی سوم زن مسلمان ایرانی نداشته‌اند، اما سنگ‌اندازی‌های زیادی داشته‌اند. 
نتیجه‌ این سردرگمی در ارائه الگوی سوم زن مشهود است. 
 

۳-عدم رشد زنان تا سطح الگویی جامع: این عدم رشد به دو دلیل می‌تواند باشد؛ اول رغبت نداشتن زنان به حضور اجتماعی جدی و دوم نبود اجازه برای حضور جدی زنان در اجتماع.
 

۴-نبود حمایت لازم از سوی مسئولان برای اثرگذاری زنان.
 

۵- تنگ‌نظری در دایره مدیریتی و انتخاب زنان در رده‌های میانی به بالا.
 

۶-عدم توفیق در دیپلماسی عمومی و معرفی زنان شاخص ایرانی.
 

۷- عدم شایسته سالاری برای بروز الگوهای شاخص.
به نظر می‌رسد بزرگ‌ترین الزامات حضور تمدنی زنان، رفع موانعی است که ذکر شد و گماشتن زنان در برخی معاونت‌های بدون پشتوانه و جایگاه‌های مشاوره بدون خاصیت، قطعاً به‌جز اضافه کردن مؤونه و سختی هیچ توفیر دیگری برای زنان نخواهد داشت.

در پایان باید گفت حضور زنان در جدال تمدنی اجتناب‌ناپذیر است؛ بنابراین باید تا دیر نشده چاره‌ای اندیشید تا توسط جریانات ضدانقلاب در اغتشاشاتی مانند آنچه سال قبل رخ داد، به چالش کشیده نشوند و نوشدارو را قبل از مرگ سهراب، به زن مسلمان ایرانی رساند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.